نویسه جدید وبلاگ
بهائیت در ایران
متن نویسه...معرفى كتاب
نام كتاب: بهائيت در ايران
نويسنده: سعيد زاهد زاهدانى با همكارى محمدعلى سلامى
ناشر: تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى
تاريخ نشر: اول 1380، دوم 1381.
تعداد صفحه: 340ص
بهائيت در ايران يكى از موضوعات »طرح تدوين تاريخ انقلاب اسلامى« است كه در مركز اسناد انقلاب اسلامى تهيه شده است. در اين كتاب نويسنده به بررسى و تجزيه و تحليل بهائيت به عنوان يك جنبش اجتماعى پرداخته و تلاش كرده پيدايش بهايى گرى، ايدئولوژى و سير تحول آن را تا عصر انقلاب اسلامى به صورتى مستند و محققانه بيان كند.
در پيشگفتار كتاب ياد شده ضرورت مطالعه و بررسى جنبشهاى مذهبى ايران از جمله بهائيت چنين بيان شده است:
بهائى گرى به عنوان يك جنبش اجتماعى در قرن سيزده هجرى (نوزده ميلادى) در ايران پا به عرصه وجود گذاشت و به عنوان حركتى عليه سنتهاى دينى و اجتماعى حاكم بر جامعه به حيات خويش ادامه داد. اين جنبش در كنار حكومتهاى استعمارى و در مقابل فرهنگ اصيل ملى - اسلامى قرار گرفت و به عنوان ابزار استعمارگران به كار رفت. از نظر اجتماعى، بروز اين جنبش در ايران زمانى بود كه پس از جنگهاى ايران و روس به علت افزايش تماس با فرهنگ اروپايى، نوگرايى افكار بسيارى از متفكران و نيز عوام را به خود مشغول كرده بود و در نتيجه مخالفت با سنتهاى غلطى نظير استبداد شاهان، زمينه براى ظهور حركتهاى اجتماعى فراهم شده بود. در چنين شرايطى جنبشهاى اصلاحى چندى در ايران شكل گرفتند و در اين فضا برخى به فكر تغيير فرهنگ ملى حاكم و ايجاد نوآوريهاى مذهبى افتادند. در نتيجه اين طرز تفكر بود كه فرقه هايى چون شيخيه و بهائيه در كنار مكاتب سكولار در ايران ظاهر شدند و همواره در مقابل حركتهاى احياگر سنتهاى ملى - دينى ايستادند و حركتهاى سنت شكن را تأييد كردند. با اين طرز فكر كلى، اين فرقه ها - حتى اگر به قول بعضى به وسيله همان استعمارگران به وجود نيامده باشند - آلت دست استعمارگران قرار گرفتند.
براى بيان ضرورت مطالعه جنبشهاى مذهبى ايران از جمله بهائيت، بايد گفت كه ايدئولوژى نقشى اساسى در ايجاد تشكلهاى سياسى دارد. يكى از مهمترين وجوه تمايز بين گروهها، دسته ها و احزاب سياسى، توجه به مرام يا ايدئولوژى آنان است. هر ايدئولوژى براى خود جنبشى ايجاد مى كند و پهنه اى از جغرافياى سياسى را به خود اختصاص مى دهد. نظرى به جنبشهاى اجتماعى ايران در صد سال اخير نشان مى دهد كه همه آنان از نوعى ايدئولوژى مذهبى بهره مند بوده اند؛ چرا كه از زمان روى كار آمدن دولت صفويه به بعد، سياست كشور ما با دين عجين شد. از سوى ديگر نگاهى به ايدئولوژيهاى غير مذهبى و طرز تلقى مردم ايران نسبت به آنان از عدم موفقيت اين گونه مرامها در اين سرزمين حكايت مى كند. شدت دورى جستن مردم جامعه ما از ايدئولوژيهاى سكولار (غير دينى) به اندازه اى است كه در تاريخ پنجاه سال اخير ايران، قدرتمندان سياسى به راحتى توانسته اند آنان را از صحنه سياست حذف كنند و حتى براى مشروع جلوه دادن سركوب مخالفان خود آنان را به وابستگى به اين دسته از انديشه ها متهم نمايند. از آن جمله مى توان به سركوب سريع وابستگان و هواداران حزب توده بعد از نهضت ملى شدن صنعت نفت و متهم كردن مخالفان به انتساب به اين حزب در سالهاى بعد، و نيز استفاده از عبارت »ماركسيستهاى اسلامى« توسط محمدرضا شاه براى سركوب مخالفان مذهبى خويش در دهه 40 و 50 اشاره كرد.
اين امر نشان مى دهد كه در جغرافياى سياسى ايران زمين، براى ايجاد حركتهاى پايدار سياسى استفاده از ايدئولوژيهاى مذهبى به مراتب كارسازتر از ايدئولوژيهاى سكولار است. نگاهى به تاريخ ايران از دوره باستان تا به امروز اين امر را واضح تر مى كند. دولت مقتدر كورش كبير با اتكا به ايدئولوژى مذهبى زرتشت قوام گرفت و دولت ساسانيان براى تجديد آن شكوه به وجهى از همان ايدئولوژى تمسك جست. دولتهاى بنى اميه و بنى عباس چند قرن به اسم خلفاى اسلامى بر اين سرزمين حكومت كردند و پس از حكومت سلسله هايى كه تقريباً همگى خطبه هاى نماز جعمه را به نام خليفه بغداد مى خواندند، اولين دولت پايدار ملى با تشكيل حكومت صفويه و با ايدئولوژى مذهب شيعه به وجود آمد و حدود دويست سال دوام يافت. بعد از نادرشاه كه دولت مستعجلى داشت، شاه بعدى به اين مناسبت كه اعقاب صفويه مشروعيت دارند، خود را وكيل الرعايا خواند و سلسله نسبتاً پر دوام بعدى؛ يعنى قاجاريه با استعانت از دين، و شاهانش با استفاده از لقب »ظل اللَّه« پذيرش حكومت خود را بر مردم هموار نمودند. دو انقلاب صد سال اخير كشور نيز با نام اسلام و با ايدئولوژى مذهبى اتفاق افتاد و نظامهاى سياسى زمان خويش را دگرگون كرد.
اين واقعيت، اهميت ايدئولوژى مذهبى و به تبع آن جنبشهاى مذهبى در ايران را نشان مى دهد و نيز توجه ما را به اين نكته جلب مى كند كه در انجام حركتهاى پايدار و در نتيجه تغييرات با ثبات در اين سرزمين، همواره جنبشهاى مذهبى دخيل بوده اند. اين واقعيت تيغى دو دم است؛ چرا كه اصلاحگران مى توانند در بهبود اوضاع از اين قاعده سود جويند و ناصالحان در به بند كشيدن اين ملت و غارت ثروتهاى او از آن بهره مند شوند. از اين رو شناخت ابعاد اين واقعيت ضرورى است تا بتوان مصلحان حقيقى را از مدعيان دروغين اصلاحگرى باز شناخت. براى دريافت بهتر اين امر، لازم است به مطالعه جنبشهاى مذهبى ايران زمين، علل بروز و ساز و كار انجام و سرانجام آنان بپردازيم. بررسى »چرايى« و »چگونگى« ظهور و دوام و رشد و يا انحطاط اين جنبشها ما را نسبت به قواعد حاكم بر آنان آگاه و از اين طريق به سياستمداران و دلسوزان ملك و ملت رهنمود دقيق ترى ارائه مى نمايد. در تاري